ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شیخ صدوق میگوید:
مسافرتی به خراسان کردم و وارد نیشابور شدم و دیدم که شیعیان آنجا در مورد غیبت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف به شک و شبهه افتاده و از طریق حق عدول نموده و به عقاید فاسد گرایش نمودهاند.
برای ارشاد آنان کوشش بسیاری کردم و اخباری که از پیامبر و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده بر ایشان نقل نمودم.
هنگامی که به قم بازگشتم، شخصی از بخارا که صاحب علم و فضل بود بر ما وارد شد. او جناب ابو سعید محمد بن حسن بن محمد بن علی بن احمد بن علی قمی بود، من که از قبل مشتاق دیدار او بودم، از حضور او بسیار خوشحال شدم، زیرا او صاحب رای محکم و فردی عالم بود و پدرم از جد او محمد بن علی بن احمد قدس الله بسیار توصیف میکرد و از فضل و علم و زهد و عبادت خود او نیز تعریف مینمود.
روزی ابوسعید گفت:
در بخارا، یکی از بزرگان فلاسفه و منطق، در موضوع "فصاحت حجت خدا" و "طول غیبت" و "انقطاع اخبار" آن بزرگوار، صحبت کرد و مرا به تحیر و تعجب انداخت.
من اخباری (احادیث) را که پاسخگوی شبهات در مورد غیبت حضرت خاتم الاوصیأ بود، ذکر نمودم و او با دانستن حقایق، از شک و دودلی بیرون آمد و به این وسیله برای او تسکینی حاصل شد و خواهش کرد که در این موضوع کتابی بنویسم.
برای اجابت خواهش وی، با کمال ادب قبول کرده و وعده دادم: اگر خداوند توفیق بازگشت به وطن خود یعنی شهرری را عنایت فرمود. کتابی را درباره پاسخگویی به این شبهات، مینویسم.
شبی درباره اعتقادات و ایمان و آینده فرزندان خود فکر میکردم که بعد از من چه خواهند کرد و چه بر ایشان خواهد رسید؛ در این فکر بودم که به خواب رفتم. در عالم رویا دیدم در اطراف کعبه طواف میکنم. و در طواف هفتم، میگفتم:
الهی امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاة.
آنگاه آقایم امام عصر حضرت صاحب الزمان علیه السلام را زیارت کردم که در خانه کعبه ایستاده است. نزدیک آن بزرگوار آمدم و سلام کردم. جواب دادند و فرمودند:
چرا کتابی درباره غیبت نمینویسی تا آنچه قصد توست کفایت کند؟
عرض کردم: یا بن رسول الله! کتابی درباره غیبت نوشتهام.
فرمودند: به اینگونه نمیگویم، بلکه امر مینمایم، کتابی در غیبتهای انبیأ بنویس.
آنگاه بیدار شدم و شروع به تالیف کتاب اکمال الدین و اتمام النعمة برای امتثال امر ولی الله علیه السلام نمودم.
مرحوم شیخ صدوق بعد از این مقدمه، اخبار و احادیث بسیار و داستانهای مستدل و مستند در باب امامت و امامان آورده و آنگاه روایات وارده از پیامبر و همه امامان معصوم تا امام یازدهم را درباره وجود و غیبت امام دوازدهم را بیان نموده است و در ضمن، شبهات مربوط به طول غیبت و عمر طولانی حضرت را برطرف می کند. پس از آن غیبت بعضی از پیامران مانند حضرت آدم، نوح، صالح، یوسف، ابراهیم و موسی علیهماالسلام را مطرح می کند. در قسمت های بعدی کتاب، جریان تولد امام زمان، کسانی که حضرت را دیده و با او گفتگو کرده اند و بعد علت غیبت حضرت و توقیعات وارده از ناحیه مقدسه را شرح داده و سپس کسانی که عمر دراز داشته اند، آنها را ذکر کرده است. در قسمت پایانی کتاب، فضیلت انتظار قیام قائم و علامات ظهور حضرت به رشته تحریر در آمده است.
این مسائل با ترتیبی کامل و آراسته در 62 باب تنظیم شده است. ارزش و اعتبار این کتاب، گذشته از جامعیت و استحکام مطالب، به خاطر نزدیکی زمان تالیف آن با آغاز غیبت حضرت مهدی علیه السلام است زیرا این کتاب در سال 352 هجری قمری یعنی زمانی که سن حضرت هنوز به 100 سالگی نرسیده بود، تالیف شد. اگر چه نام این کتاب را «اکمال الدین و اتمام النعمه» گویند ولی صحیح آن «کمال الدین و تمام النعمه» می باشد. این کتاب در سال 1301 قمری به طریقه سنگی به چاپ رسیده است و در سالهای اخیر هم چاپ حروفی مرغوبی از آن منتشر شده است.