شو شینگ، دیرینهشناس مشهور چینی، درحالی که روی نمونهای با ارزش از پرندهای سنگوارهشده متعلق به اوایل دوره کرتاسه خم شده است، در کنار قفسه شیشهای موزهای در استان شاندونگ چین مشغول کار است. این پرنده که سِـپیورنیس (Sapeornis)* نام دارد. پاهای پرنده طوری به سمت جلو خم شده که گویی همی الان از خواب بیدارشده و دارد به بدنش کش و قوس میدهد، فارغ از اینکه درحقیقت ۱۱۰ میلیون سال از وقتی که برای آخرین بار به بدنش کشوقوس داده میگذرد. از بدن این نمونه که تقریباً اندازه مرغ خانگی بوده، چیزی به جز گردن باریک، جمجمه ظریف و البته پرهای بلند و رهای دمش باقی نمانده؛ اما همینها، به ویژه پرهای دم، این نمونه را میان دیگر نمونههایی که از این گونه پیدا شدهاست، منحصر به فرد میکند.
نمونههای سپیورنیس یکی از صدها نمونه پرداری هستند که از رسوبات سنگوارهخیز چین – بهویژه سازندهای صخرهای استان لیائونینگ در شمال شرقی پکن – به دست آمده اند. برخی از نمونههای پیدا شده در استان لیائونینگ مربوط به قدیمیتر پرندگان شناخته شده هستند. بقیه آنها گرچه جزء پرندگان نیستند، اما پسرعموهای خیلی نزدیک به پرندگان هستند: دایناسورهای پردار. دایناسورهای پردار، اصطلاحی است که کاربرد آن دیگر محدود به یکی دو نمونه کوچک پرندهمانند نمیشود. حتی تیرانوسورها و دایناسورهای شاخدار چهارپا نیز پرداشتهاند. درحقیقت پر میلیونها سال پیش از اینکه دست فرگشت موجوداتی مثل آرکیوپتریکس و سپیورنیس را به صحنه روزگار بکشد، در میان انواع دایناسورها وجود داشت. اگر شما هنوز تصور میکنید دایناسورها مارمولکهای عظیم پیش از تاریخ بودهاند، کلاً در اشتباه هستید. دایناسورها همانقدر به مارمولک شبیه بودند که یک کلاغ یا عقاب شبیه مارمولک است. بههرصورت همین که امروز چنین حرفی زده شود، مدیون اکتشافاتی است که توسط کسانی مانند آقای شو انجام شدهاست.
اگر این تغییر دیدگاهها را یک انقلاب علمی بدانیم، آقای شو در دل آن جای دارد. او دایناسور-من چینیهاست. شو که ۴۳ سال سن دارد، در مؤسسه دیرینهشناسی مهرهداران و دیرینهانسانشناسی (Institute of Vertebrate Paleontology and Paleoanthropology: IVPP) پکن کار میکند، تا کنون ۶۰ گونه دایناسور و جانور سنگواره دیگر را نامگذاری کرده است-یعنی بیش از هر دیرینهشناس زنده دیگری در جهان. تعداد قابل توجهی از این موجودات، دایناسورهای پرداری بودند که از نظر ویژگیهای آناتومیک، خیلی از صفات پرندگان را ندارند و «هنوز» پرنده نشدهاند. شو با کشف و توصیف چنین سنگوارههایی نشان داد که پرندگان از تبار دایناسورها هستند؛ بهعلاوه کشفیات او منشاء و چگونگی فرگشت پر (به عنوان یک پوشش پوستی) و نیز پرواز پرندگان را نیز روشن کرد. اما در میان کشفیات آقای شو، شاید مهمتر از همه این کشف بود که Archaeopteryx (آرکیوپتریکس) که طی یک و نیم قرن گذشته به عنوان پدرجد پرندگان شناخته میشد، چیزی نیست جز یک انشعاب جانبی از مسیری فرگشتی که بیش از پرندگان، به دایناسورهای شکارگری مثل Velociraptor (ولاسیراپتور) شبیه است. در واقع شو نشان داد آرکیوپتریکس و خیلی از دایناسورهای پردار دیگر، راپتورهای شکارگر کوچکی بودند که آن زمان در سراسر زمین روی شاخه درختان زندگی میکردند و پرندگان امروزی عموزادههای چنین دایناسورهای پرداری هستند. شو برای اینکه بتواند این موضوع را نشان دهد، صبر و مداومتی طولانی نشان داد تا سرانجام جامعه علمی با وجود شواهد بسیاری که شو به دست آورده بود، حرفش را بپذیرد.
شو در عین این که مشغول پردهبرنداختن از رازهای فرگشت دایناسورهاست، به عنوان یک دانشمند مسئول، نگران آینده دیرینهشناسی در چین، و تجاریشدن اکتشاف سنگوارهها نیز هست. خیلی از کشاورزان استان لیائونینگ، سنگوارههایی از دایناسورها در مزارع خود پیدا میکنند و میکوشند آنها را به بالاترین قیمت پیشنهادی بفروشند. خرید و فروش سنگواره طبق قانون در چین ممنوع است، اما بازار سیاه هر روز پررونقتر میشود؛ موضوعی که ساخت سنگوارههای تقلبی را افزایش میدهد و نمونههای ارزشمند را به مجموعههای خصوصی میکشاند. شو با راهاندازی شبکهای از ارتباطات گسترده با افراد محلی در مناطق سنگوارهخیز استان لیائونینگ، میکوشد بهترین نمونهها با اطمینان بالایی به دست دانشمندان بیافتد؛ البته موفقیت در چنین مشغولیتی برای یک دیرینهشناس شناختهشده در سطح بینالمللی نیازمند کوشش فراوان و بخت بلند است. خود شو میگوید زمانی که کارش را به عنوان یک پژوهشگر شروع میکرد، هرگز فکر نمیکرد تا این حد به اکتشافات مهم دستیابد.
درواقع شو وقتی بچه بود اصلاً نمیدانست دایناسور چیست. او که در سال ۱۹۶۹ (۱۳۴۷ شمسی) در روستایی فقیر به دنیا آمده بود، ممکن بود تا آخر عمر در همانجا ماندگار شود. اما چون پدر و مادرش تحصیلکرده بودند، دولت وقت چین آنها را مجبور کرد از روستا به شهر مهاجرت کنند و شو توانست به مدرسه برود و درس بخواند. وقتی هم که مدرسه را تمام کرد، قصد داشت در دانشگاه اقتصاد بخواند، اما باز هم دولت چین به دلایلی که هرگز برای شو روشننشد، او را وادار کرد که به تحصیل در رشته دیرینهشناسی بپردازد. تازه زمانی که او به سال سوم دوره کارشناسی ارشد رسید، تصمیم گرفت که روی دایناسورها تحقیق کند.
شو دلایل موفقیت خود را سختکوشی و برنامهریزی درست میداند. او هماکنون مشغول نوشتن بیست مقاله به صورت همزمان است که خیلی از آنها مانند مقالات پیشین او قرار است در مجله Nature منتشر شوند. شو اگر وقت آزاد پیدا کند، دوست دارد مقالاتی هم درباره پیشرفتهای علمی کشورش بنویسد و اینکه چهطور میتوان افقهای علمی گستردهتری پیشروی چین نهاد. با این وجود هنوز چیزی جز نوشتههایی به زبان ماندارین (زبان رسمی دولت چین) در وبلاگ شخصی او در این زمینه دیده نمیشود. شو و همسرش، ژونگیا ژو، که منشی مؤسسه زمینشناسی و ژئوفیزیک پکن است، اوقات فراغت خود را با دو پسر هفت و دوازده سالهشان سپری میکنند. ژو، همسر مهربانی برای این دیرینهشناس موفق است، زیرا دائماً به او یادآوری میکند مجبور نیست همه رازهای دایناسورها را کشف کند و همه آنها را مورد پژوهش قرار دهد!
شهربازی دایناسورها
هیچ کس نمیداند حدود هشتاد میلیون سال پیش، در نزدیکی قصبه ژوچنگ در استان شاندونگ چه اتفاقی رخ دادهاست؛ اما هرچه که بوده، بیشک رویدادی وحشتناک بوده است. اکنون پس از هشتاد میلیون سال، در حومه این قصبه که با پرواز، فاصلهای یکساعته از جنوب پکن دارد، صدها استخوان دایناسور روی پهنهای ۳۰۰-متری دامنه یک تپه به چشم میخورد. دیرینهشناسان اکنون دهها سال است که در این منطقه مشغول اکتشاف سنگواره دایناسور هستند، اما سال ۲۰۰۸ کشاورزان محلی مجموعهای بزرگ از دایناسورهای منقار-اردکی* پیدا کردند که ظاهراً بر اثر یک فاجعه دستهجمعی کشتهشده بودند.
شو هم برای بررسی این سنگوارهها فراخوانده شد و او اکنون مشغول بررسی گونهای احتمالاً جدید از یک دایناسور شاخدار* است که در میان این رسوبات بقایایش را پیدا کردهاست. بهعلاوه او به عنوان مشاور علمی مقامات محلی در ساخت یک پارک دایناسوری در ژوچنگ همیاری میکند. او که به نیت پژوهش به ژوچنگ سفر کرده بود، سرانجام درگیر پروژهای شد که به قول خودش در ابعاد ساخت شهربازی دیزنیلند است.
سنگوارهها، همانطور که علم را در چین پیش میرانند، تجارت و بازار سیاه را نیز گسترش دادهاند و حتی دانشمندان باید دائماً با کاشفان محلی، موزهداران، راهنماهای گردشگری برای رفتن به مناطق سنگوارهخیز جدید چانه بزنند. با وجود چهره معصوم آقای شو، رفتار او در برابر این قبیل افراد کاملاً سیاستمدارانه است تا بتواند پرارزشترین نمونهها را به میز کار خود هدایت کند.
به لطف این سیاست زیرکانه است که شو همواره نمونههای فراوانی برای پژوهشهای بعدی در اختیار دارد که اغلب آنها از لیائونینگ به دست آمده اند. موجوداتی که از این ناحیه به دست میآیند همگی با دقت بسیار بالایی حفظ شدهاند، چرا که احتمالاً در حین فورانهای آتشفشانی، به سرعت زیر خاکسترهای ظریف و لطیف آتشفشانی ۱۶۰ تا ۱۲۰ میلیون سال پیش مدفون شدهاند. مهمترین جزء اغلب این سنگوارهها، بقایای کامل پرهای آنهاست که حتی نشان دادند موجودی ۹ متری مثل Yutyrannus دارای پوششی از پرهای گرمکننده بوده است. یکی دیگر از سنگوارههای موردعلاقه آقای شو Microraptor (مایکروراپتور) نام دارد که از خویشاوندان کوچک و پردار ولاسیراپتور و آرکیوپتریکس است و گرچه جزء تباری که به پرندگان امروزی میرسد، نبوده، اما یکی از پسرعموهای نزدیک آنها محسوب میشده است. مایکروراپتور و خیلی از دوستان کوچک دیگرش، میتوانستند پروازهای چندین متری میان شاخههای درختان داشتهباشند؛ البته بدون اینکه بال بزنند. آنها تنها با گشودن بالهایشان (که با وجود پرهای بلند روی ساقها، عملاً چهارباله محسوب میشدند) مثل سنجاب پرنده در میان شاخهها روی هوا سر میخوردند.
این اینفوگراف شما را با برخی از دوستان پردار آقای شو آشنا میکند.
* یکی از ابتداییترین پرندگان شناختهشده که تنها چند پله فرگشتی از دایناسورهایی مثل Archaeopteryx (آرکیوپتریکس) به پرندگان امروزی شبیهتر شده است. برای اطلاعات بیشتر به فصل ۴۷ کتاب فرهنگنامه دایناسورها (تألیف نگارنده) مراجعه کنید.
* دایناسورهایی گیاهخوار و غولآسا (معمولاً هفت تا ۱۵ متر طول) که از تبار دایناسورهای گیاهخوار کوچکتر و دونده و دوپا فرگشت یافته بودند و میتوانستند مثل آنها روی دوپای عقبشان راه بروند (اما نمیتوانستند بدوند)، هرچند شکل دستهای آنها نشان میدهد که خیلی از مواقع هم روی چهار دست و پا راه میرفتهاند. از آنجا که خیلی از این دایناسورها پوزههایی پهن و اردکمانند داشتند، اصطلاحاً به آنها منقار-اردکی گفته میشود. برای اطلاعات بیشتر به فصل ۱۷ کتاب فرهنگنامه دایناسورها (تألیف نگارنده) مراجعه کنید.
* دایناسورهای شاخدار، گروهی دیگر از دایناسورهای گیاهخوار بودند که از نسل دایناسورهای دوپای کوچکی با منقار طوطیمانند فرگشت یافتند و طی فرگشت به تدریج اندازه آنها بزرگتر شد، شاخهایی روی بینی و ابروهایشان روئید و چهارپا شدند. برای اطلاعات بیشتر به فصلهای ۲۰-۲۱ کتاب فرهنگنامه دایناسورها (تألیف نگارنده) مراجعه کنید.