مردی خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمایی کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصی ما شیت راستگویی را پیشه کن و از دروغ بپرهیز هر گناه دیگری می خواهی انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگویی نهی نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا می روم و با او زنا می کنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسی از او بپرسد از کجا میآیی نمی توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختی بزرگی مبتلا می شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگری انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک و دروغ دوری جست
در میان پادشاهان و زمامداران کشورها ، آوازه ( خسرو پرویز ) طاغوت گردنکش ایران به دنیا پیچیده بود ، او را شاهنشاه و خدایگان و اعیلحضرت قدر قدرت همایونی می خواندند ، او آنچنان در کبر و غرور فرو رفته بود که کسی جریت عرض اندام با او را نداشت .
پیامبر صلی الله علیه و آله نامه ای برای او به عنوان دعوت او به اسلام نوشت ، و آن نامه را به یکی از یاران شجاع و با شهامت خود به نام عبدالله پسر حذافه داد ، تا آن را به دربار خسرو پرویز که در مداین بود برده و شخصا نامه را به دست خسرو پرویز بدهد .
ادامه مطلب ...
هنگامى که آیه 71 سوره اسراء نازل شد:
یوم ندعوا کل اناس بامامهم
:((به یاد بیاور روزى را(روز قیامت ) که هر گروهى را با رهبرشان مى خوانیم .))
مسلمانان این آیه را از زبان پیامبر اکرم (ص ) شنیدند، پرسیدند: ((آیا تو امام و رهبر همه مردم نیستى ؟))
پیامبر: من رسول خدا به سوى همه انسانها هستم ، ولى بعد از من به زودى امامانى از جانب خدا، نصب مى شوند که از خاندان من هستند، آن امامان در میان مردم قیام کنند، ولى مردم آنها را تکذیب نمایند، زمامداران کفر و گمراهى ، و پیروان آنها، به امامان (ع ) ستم مى نمایند، بدانید که : هرکس آن امامان را دوست بدارد و آنها را تصدیق و اطاعت کند، او از من است و بزودى با من ملاقات کند، آگاه باشید: هر کس که به آنها ستم کند و آنها را تکذیب نماید، نه از من است ، و نه با من است ، و من از او بیزارم ))
الا ومن ظلمهم وکذبهم فلیس منى ، ولا معى ، و انا منه برى ء(باب ان الائمة فى کتاب الله امامان ، حدیث 1، ص 215، ج 1.)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
برخی از صحابه رسول خدا(ص) از آن حضرت نقل کرده اند که فرمود: «هدیه بفرستید برای مردگان خود!» پرسیدند: هدیه مرده ها چیست؟ پیامبر فرمود: «صدقه و دعا» و افزود: «ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا و به مقابل خانه های خود می آیند و به آواز حزین و با گریه فریاد می کنند: «ای اهل من و ای پدر من و مادر من و خویشان من! بر ما به آنچه بود و در دست ما بود، مهربانی کنید، از آنچه عذاب و حساب آن بر ماست و سودش برای غیر ما و هر یک فریاد می کنند خویشان خود را که بر ما به درهمی یا قرص نانی یا جامه ای مهربانی کنید که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت!» پس پیامبر گریست و اصحاب گریستند و آن حضرت از شدت گریه قدرت سخن گفتن نداشت. سپس فرمود: «اینها برادران دینی شمایند که پس از سرور و نعمت، در خاک پوسیده شدند. پس ندا می کنند بر خود و می گویند: «وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود، در طاعت و رضای خداوند، به شما محتاج نبودیم.» پس با حسرت و پشیمانی فریاد می کنند: «زود بفرستید صدقه مردگان را»